در آن غمگین غروب سرد تو از شهرم  سفر کردی

نگاهت برق طوفان بود و من افسوس میخوردم

شیار گونه هایم را گل اشکم نوازش داد

و من از تو جدا ماندم

ولی ای کاش میمردم